ستارگان خونین 2 (یَزید بن ثُبَیطِ عبدی بصری)
عاشق امام باش تا امام عاشقت باشد
یَزید بن ثُبَیطِ عبدی بصری
یَزید بن ثُبَیطِ عبدی بصری از شیعیان و از اصحاب «ابی الاَسود» بود. او مردی شریف در بین قوم خویش بوده است. ایشان دارای ده فرزند پسر بود که آنها را به رفتن نزد امام دعوت کرد و گفت: کدام یک از شما با من به پیش میافتد؟ دو نفر از فرزندانش به نام «عبدالله» و «عبیدالله» به او پاسخ مثبت دادند. وی در همان خانه ماریه، دوستان را چنین مورد خطاب قرار داد: من قصد خروج دارم، چه کسانی با من همراه میشوند؟ در پاسخ به او گفتند: ما از یاران ابن زیاد بیم داریم. او در پاسخ گفت: به خداوند سوگند اگر همگان سخت پایمردی کنند، در برابر همت و طلب من خار و بیمقدارند. او از خانه خارج شد، پس از او دو فرزندش و اصحابش، «عامر» و غلامش، و نیز «سیف بن مالک» و «ادهم بن امیه» نیز خارج شدند. آنها بیابان خشک و بی آب و علف را پیمودند تا که در ابطح مکه به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ملحق شدند و خیمهای در کنار امام برافراشتند. یزید بن ثبیط قدری استراحت کرد. سپس به خیمه امام حسین علیهالسلام رهسپار شد تا حضرت را ملاقات کند. همین زمان بود که به امام خبر رسیده بود که یزید بن ثبیط به منزلگاه امام فرود آمده است. حضرت از این و آن سراغ او را میگرفتند تا به خیمهگاهش فرود آمدند. به امام گفته شد او به سوی محل سکونت شما رفته است. امام در اردوگاه یزید به انتظار نشستند. تا این که یزید بازگردد. از آن طرف كه به یزید بن ثبیط که امام را نیافته بود، خبر داده شده بود که امام به دنبال او آمدهاند. به خیمهگاه برگشت. همین که چشمش به سرور آزادگان عالم افتاد این آیه را تلاوت کرد: «قُل بِفَضلِ الله، وَ بِرَحمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلیَفرَحوُا»؛ بگو به فضل خدا و رحمتش، پس به آن دلشاد باشید